مرد در نهایت بی خیالی، در اتوبان تهران کرج مشغول رانندگی بود که صدای رادیو پیام او را کاملا به خود آورد:

"شنوندگان عزیز! توجه داشته باشید! یک نفر در اتوبان تهران کرج در خلاف جهت در حال رانندگی است. مراقب باشید با او تصادف نکنید"

با شنیدن پیام، مرد نزد خود اندیشید:" یکی دو نفر نیست که! همه دارند بر خلاف جهت رانندگی می کنند!"

طنز بالا واقعا طنز نیست، زیرا شمار زیادی از ما، بی آنکه خودمان را ببینیم، چشم به اعمال الباقی ایرانیان دوخته و در دل یا سر زبان "کاش کارشان را درست انجام می دادند" می گوییم:

راننده تاکسی در حالی که مدام از بین ماشین ها لایی می کشد و کوچکترین اعتنایی به مقررات راهنمایی و رانندگی ندارد "جای بودم می دانستم چه کنم" را بر زبان می آورد.

مغازه داری که اجناس تاریخ گذشته را قاطی و لابلای کالاهای تاریخ نگذشه گذارده تا آن ها را به برکت تاریخ انقضاهای ریز و نادیدنی،  بی حواسی مردم و یا کم سویی چشمان عینکی ها و کهنسالان، هر چه سریعتر راهی محل کارها یا خانه های مردم نماید، دایم بر نمایندگان مجلس ایراد وارد کرده و آن ها را بیش از تکیه زدن بر کرسی های مجلس، لایق نشستن بر راحتی های داخل خانه می داند.

 کارفرمایی که حق و حقوق کارمند و کارگر را به اندازه و به موقع نمی دهد، زیر دستان خود را با شاغلین کشورهای اروپایی مقایسه کرده و همواره "کار کردن را باید از آن ها یاد بگیرند" می گوید.

یادش به خیر! دوستی داشتم که وقتی به او "جای من بودی چه می کردی؟" می گفتم، در جواب، "من در جای خودم هم درست نمی دانم چه باید بکنم" را بیان می کرد.

شک نیست که اگر یک تار موی این دوست در تن بسیاری از مردم و مسئولین بود، اوضاع جامعه به مراتب بهتر از آنچه هست می گردید، زیرا آن هایی که اول خودشان را می دیدند، تنها پس از اینکه کارنامه اعمال و اخلاق و رفتارشان را "مورد قبول واقع شده" ملاحظه می کردند، سراغی از دیگران گرفته و "کارنامه ات را نشان بده!" می گفتند!

رانندگی ,مردم ,تاریخ ,اتوبان تهران منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

رئال کلاب مقایسه گوشی های روز دنیا دانلودینا ICEDOTA پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان هتل لوکس قانون جذب