نویسنده ای، در پایان نامه کوتاهش چنین می نویسد:

"اکر فرصت بیشتری داشتم، نامه کوتاهتری می نوشتم!"

بیان فوق مبین این نکته است که آدم هایی که برای "زمان" دیگران، بیش از "وقت" خود، ارزش و احترام قائل هستند، نهایت صرفه جویی در کاربرد و ادای لغات و کلمات را به عمل آورده و بر خلاف نگارنده( و نگارنده ها!)، جملات، عبارات و متون کوتاه و خیلی کوتاه را راهی چشم و گوش شنوندگان و خوانندگان عزیز می نمایند.

بنابر آنچه گفته شد، امروز در کنار رمان های طولانی، که طرفداران خاص خود را دارند، داستان های بسیار کوتاهی که در دل خود بیش از 6 یا 10 کلمه را جای نمی دهند، درخشش خوبی یافته و هواداران پر و پا ی را تهیه و تدارک دیده اند!

شاید فرق اساسی داستان های خیلی کوتاه با رمان های بلند در این باشد که در حالی که نوشتن و خواندن یک رمان بلند وقت گرانبهایی را از نویسنده و خواننده می گیرد، بیشتر زمان صرف شده مربوط به داستان خیلی کوتاه به نویسنده برگشته و خواننده، جز لقمه چرب و نرمی که براحتی قابلیت فرو روی در گلو را دارد، چیزی در اختیار نخواهد گرفت!

برای اینکه مطلب بهتر درک شود، بهتر است با هم نگاهی به یک داستان خیلی کوتاه بیندازیم:

"دختر کنکور قبول شد، نقاش گریست!"

شاید در ابتدا به نظر برسد که این 6 کلمه که داستان تشکیل نمی دهند. واقعیت غیر از این است و نویسنده با بهره گیری از پیشینه ذهنی خوانندگان( یا شمار قابل توجهی از ایشان) دست به نگارش یک داستان درست و حسابی زده است.

"گریستن" پسر، به خاطر اتفاق خوبی که برای دختر افتاده است، می تواند به ما خاطر نشان نماید که عشق و دلدادگی بین رو طرف ماجرا، وجود داخلی داشته است(اینکه این عشق و دلدادگی به خواستگاری ختم شده یا نشده، چندان مهم نیست)

اینکه موفقیت یک دختر، پسری که او را دوست می دارد را غمگین نماید، می تواند نشانه اینکه پسر، دختر را بزودی یا در طول زمان متعلق دیگری خواهد دید، به حساب بیاید.

خیلی از دخترها همسر نقاش ساختمان نمی شوند.

بنابراین، لابد، دختر کنکور قبول نشده از لحاظ شرایط خانوادگی و اقتصادی و رفاهی، هم پایه پسر نقاش بوده که امیدهایی در دل "خواهان بالا زدن آستین ها" زنده کرده است.

قبولی دختر، متاسفانه، هم پایگی را از بین برده و موجب گشته پسر، که احتمالا فاقد تحصیلات دانشگاهی و مدارک مربوطه بوده، "مدرک که بگیرد مرا نخواهد پسندید" گفته و بر حال زار خود های های بگرید.

معلوم است که نوشتن یک داستان 6 کلمه ای که این همه مفهوم را در دل خود جای داده باشد کار هر کسی نیست و نویسنده ای حاذق و کاربلد می خواهد.

با کمال تاثر، همچنان که گفته شد، ما ایرانی ها، منجمله خود نگارنده، چندان اهل "گزیده گویی" و "گزیده نویسی" نیستیم(یعنی اصلا یادمان نداده اند!)

موضوع بالا بخوبی هر چه تمامتر در گزارشات ارائه شده به مقامات بالاتر دیده می شود.

حتما شما هم "یک گزارش خوب باید جامع و مانع باشد" را شنیده اید.

در این عبارت، "جامع بودن" به مفهوم نداشتن کمی و کسری است، یعنی یک گزارش خوب باید دارای تمامی آن چیزهایی که جایشان داخل گزارش است، باشد.

از سوی دیگر، "مانع بودن" به این معنی است که گزارش باید عاری از چیزهای بی ربطی که جای خالیشان در گزارشات دیگران بخوبی احساس می شود!، باشد.

با این حساب، د،ر حالی که خیلی از ایرانیان، چشمان خود را به "جامع" بودن یا نبودن گزارشات دوخته و گاه نسبت به وقوع دومی ایرادات جدی وارد می کنند، کمتر کسی "چرا گزارش مانع نیست؟" و "این چیزهایی که نوشته ای به درد چه کسی می خورد؟" را بر زبان می آورد.

جالب است که این قضیه در حرف زدن هم مصداق دارد و در حالی که بسیاری از افراد به دیگران، "چرا حرف نمی زنی؟" می گویند، شمار کمی از ایشان "چرا اینقدر زیاد حرف می زنی؟" را پیشکش آنانی که می خواهند همه دانسته های خود را "رو" نمایند، می کنند.

جهت حسن ختام، بد نیست به مکاتبه ویکتور هوگو و ناشرش هم اشاره ای داشته باشیم:

وقتی هوگو می خواست از میزان بینوایان، بی آنکه هزینه قابل توجهی را پرداخت نماید، مطلع گردد، تلگراف زیر را مخابره کرد:

"؟"

جواب ناشر، که می خواست "بیشتر از حد انتظار بود" را اطلاع رسانی نماید، بصورت ذیل بود:

"!"

پ ن: تلگراف های فوق، کوتاهترین تلگراف های دنیا محسوب می شوند(معلوم نیست!)

داستان ,خیلی ,کوتاه ,گزارش ,نویسنده ,گزیده ,خیلی کوتاه ,جامع بودن ,قابل توجهی ,دختر کنکور ,داستان خیلی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فروش شاقول جیوه ای09197977577 دز سامن وکیل پایه یک دادگستری دیبا دانلود|دانلود فیلم و سریال جدید راهکار جدید سئو سایت اجاره آپارتمان مبله در تهران | اجاره سوئیت مبله در تهران طراحی وب سایت